آرام باش ، نفس عمیق بکش و دوباره بگو .
تمرینات ابتدایی و کم فایده صحبت جلو آینه ، تنفس شکمی و کشیدن واکه ها به مدت ۱۵ ثانیه و به مرور زمان افزایش زمان کشیدن تا ۳۰ ثانیه . استفاده از دستگاه pff-rhs و غیره .
اینها توصیه ها و مواردی بودند که تا قبل از اینکه با درمان لکنت با متُد جدید گفتار درمانی آشنا بشم ، ازشون استفاده کرده بودم که طی این همه سال بی فایده و نا کارآمد بودند و فکر می کردم دیگه چاره ای نیست .


گفتار هم مثل راه رفتن یه رفتاره . رفتاری که اشتباهی در یادگیری اون رخ داده و باید اصلاح بشه . درست مثل بچه ای که تازه راه رفتن رو یاد گرفته و مرتبا زمین می خوره که در نهایت یاد می گیره که چه طور روی پاهاش وایسه و این توانایی رو کسب می کنه که راه بره و همیشه باید مراقب راه رفتنش باشه که زمین نخوره و اگرم خورد بلند بشه ، تا جایی که این رفتار عادت بشه براش ‌.

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه که وقتی چشم و گوشمون رو می بندیم و حرف می زنیم لکنت رخ نمیده ! چه ارتباطی بین چشم و گوش و مغز و دستگاه گفتاری وجود داره ؟ چشم و گوش موقعیت ها رو به مغز می فرسته و مغز هم به گفتار دستور واکنش میده . پس عملا چشم و گوش کاره ای نیستن و نقششون ارتباطه بین مغز و محیط بیرون .
در مواجهه با محیط بیرون مغز بعضی از این موقعیت ها رو پر خطر و بعضی دیگه رو بی خطر تفسیر می کنه و به تبعش به دستگاه های شرکت کننده در گفتار دستور واکنش میده .
اگه مغز به این توانایی برسه که در هر محیطی ریلکس باشه و بتونه اضطراب و استرس رو کنترل کنه و خودمونی تر بگه بابا خبری نیست و اتفاقی نخواهد افتاد ، اون موقع می تونیم گفتارمون رو کنترل کنیم .


یه نقل قول از دوستم ابوذر که سوالی رو مطرح کرده و واقعا تهش من رو به این نتیجه رسوند که از لکنت بدتر هم خیلی چیزها هست اما نقل قول :

توی جامعه ، بعضی ها عقب مانده ذهنی هستند ، بعضی ها هم کُند ذهن ، بعضی دیگه هم مادرزادی یا نابینا هستند یا ناشنوا و یا لال یا هر دو . بعضی دیگه هم سرطان دارند که از هر مدلی ممکنه باشه ، سینه ، خون ، استخوان و . بعضی دیگه هم کلا مشکل روانی دارن و باید تحت مراقبت های ویژه باشند . یه سری ها هم با دیابت یا تالاسمی گریبان گیرن . کسایی هم دیدیم که لمس هستند و روی ویلچر و خیلی موارد دیگه که حتما خودتون دیدین یا شنیدین .
بین این همه مورد ، منم لکنت دارم . باید خیلی خوش شانس بوده باشم که هیچ کدوم از اینها رو ندارم و در عوض یه یار بد قلق دارم ، گاهی تصور می کردم که اگه لکنت نداشتم و قرار بود یکی از این موارد رو انتخاب می کردم ، کدوم رو انتخاب می کردم . حتی تصور یکی از این موارد هم برام وحشتناکه ، چه برسه به اینکه داشته باشم !
من خیلی خوش شانسم از اینکه لکنت دارم نه چیز دیگه ای . و از اون بهتر اینکه لکنت راه چاره داره ولی اینایی که گفتم اکثرا نه . اما اون طور که مشخصه مساله لکنت دارو نداره ، از جادو جنبل و دعا هم آبی گرم نمیشه .
با توجه به اینها در حال حاضر باید چی کار کنم ؟ چه راه حلی برای مساله لکنت وجود داره ؟ آیا تحمل شیوه سخت تر از تحمل هر کدام از مشکلات بالا ، (مثلا دیابت) است ؟

بیاید با هم یه تمرین انجام بدیم . اگه قرار باشه بین کور بودن یا لکنت داشتن ولی با شیوه حرف زدن یکی رو انتخاب کنیم ، کدوم رو انتخاب می کنیم ؟
متوجه هستین که اصلا قابل مقایسه نیست ،  تفاوت فاحشی بین این دو وجود داره . اصلا بیاین انجام بدیم ، چشهامون رو ببندیم و بریم برای برداشت یک لیوان آب از یخچال و خوردن اون . البته در تاریکی مطلق یعنی بستن چشم با چشم بند که حتی متوجه نور هم نشیم . می تونیم حتی سخت ترش کنیم و بریم سرویس بهداشتی .
واقعا ما قدر این فرصت و با شیوه حرف زدن رو نمی دونیم . در شرایطی که نابینا بودیم، دیدیم که یه کار ۳۰ ثانیه ای چقدر پر خطر طول کشید .
 بیشتر شبیه یه شوخی می مونه که ما شیوه رو بلدیم و می دونیم ظرف چند هفته می تونیم بهش عادت کنیم و در همه جا ازش استفاده کنیم ولی باز با لکنت حرف می زنیم . خیلی خنده دار و مضحک به نظر می رسه .


چند سالی می شه که با شیوه های گفتاری جدید آشنا شدم و تاثیرات مثبتش رو موقع صحبت کردن دیدم ، امّا گاهی وقت ها از حماقت خودم متعجب می شم ! شما فکر کن سوار ماشین هستی و دو مسیر پیش روت هست ، یک مسیر پر از چاله و چوله اما بهش عادت کردی ؛ یک مسیر هم خاکی اما صاف و نوساز ،، اگر بخوای مسیر اول رو انتخاب کنی دهان خودت و ماشینت سرویس می شه اما اگر مسیر دوم رو انتخاب کنی ممکنه تازگی مسیر اذیتت کنه اما روند متعادلی رو تجربه می کنی بعلاوه این که هیچ فشاری هم به خودت و ماشینت نمیاد !


مدتی هست که پسرم حسین ، صداهایی که می شنوه رو تقلید می کنه امّا امشب که با همسرم صحبت می کردم متوجّه شدم امروز خیلی بیشتر از روزهای قبل این کار رو انجام می ده

با وجود این که خوشحال شدم ، اما ته دلم هم کمی لرزید ، تو دلم گفتم خدایا نکنه من جلوش لکنت کنم و از من تقلید کنه ؟ اونوقت چه حالی به من دست می ده ؟

یا خدای مهربون ، به هر کسی که مشکلی داره کمک کن بتونه با توکل بر خودت بر اون غلبه کنه و یه نگاهی هم به منِ حقیر بنداز اون هم نه بخاطر خودم بلکه بخاطر طفل معصومم :)


یک وقت هایی در شرایطی قرار می گیری که استرس زیادی دارد و آن را موقعیت سختی می دانی در آن لحظه است که لکنتت به اوج خودش می رسد ، تپش قلب حسابی بالا گرفته ، دهان قفل شده و حرکات ثانویه یکی بعد از دیگری خود را نشان می دهد و در مغزت آشوبی می شود .

در این لحظه مغزت نمی تواند به چیز دیگری فکر کند و فقط تو می مانی و سختی آن لحظه و عذابی که می کشی ، این ماجرا تمام می شود امّا فکر و ذکرش و عذابی که می کشی تمامی ندارد بخصوص در لحظات ابتداییِ بعد از آن ماجرا اگر چه بعد از مدتی شاید آن را از یاد ببری ولی سنگینی اینطور خاطره ها هر وقت که یاد آن می افتی را احساس می کنی .


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

mansourwood رابکس | Rabex آموزش پیش بینی کسب درآمد اینترنتی فروشگاه پگرا Margaretugxs85 WebSite